عصر ایران؛ مهرداد خدیر- این روزها در استان گیلان کنگره بزرگداشت 8000 شهید این خطه بهشتی خاک میهن برپاست و گویا تا 18 شهریور ادامه دارد.
توجه مردم گیلان و حتی دیگر استانها به این کنگره وقتی بیشتر شد که خبر رسید صدای انفجارهایی در رشت موجب نگرانی شده. برای دیگران خاصه تهراننشینان از این حیث که در جنگ 12 روزه ایران و اسراییل ( 23 خرداد تا سوم تیر 1404) بیشتر مردم رهسپار شمال کشور از جمله همین گیلان شدند و این نگرانی را ایجاد کرد که دشمن عنود این بار از شمال شروع کرده است!
معاون روابط عمومی و تبلیغات سپاه قدس گیلان اما اعلام کرد: صدای انفجارهای شنیدهشده در شهر رشت، مربوط به برنامههای نمایشی کنگره ۸۰۰۰ شهید استان است و جای هیچگونه نگرانی ندارد.
(البته جا دارد یادآوری شود سپاه قدس گیلان ربطی به نیروی قدس سپاه ندارد و همین نام هم گاه موجب سوءتفاهم شده است. سپاه پاسداران در واقع 5 نیرو دارد: زمینی، هوایی، دریایی، بسیج و قدس و سپاه قدس اصطلاح دقیقی نیست و نیروی قدس سپاه مثل نیروی زمینی یا دریایی سپاه درست است. نیروی قدس سپاه همان است که سردار سلیمانی فرمانده آن بود و اکنون سردار قاآنی فرماندهی آن را بر عهده دارد)
باری، عدد 8000 شهید انگیزۀ این یادداشت و یک یادآوری مهم است که اول بار از زبان جواد قرایی سازنده و مجری مستند دیدنی «ایرانگرد» شنیدم. گویا از او خواسته شده بود که در آغاز معرفی جاذبههای ایران به ویژه در روستاها و نقاط کمتر دیده شده اشارتی ولو گذرا به شهیدان هم داشته باشد و او هم گفت استان گیلان در دوران انقلاب و جنگ 8 ساله 8هزار شهید داده که 63 نفر مربوط به انقلاب 57 و بقیه جنگ یا حوادث دیگر است.
عدد 63 شهید در طول 15 سال 42 تا 57 نشانه دیگری است از این که انقلاب 57 چقدر مسالمتجویانه بوده و تازه میدانیم گرایش چپ و مارکسیستی در گیلان از نقاط دیگر بیشتر بوده و برخی از چریکهای اعدام شده در زندانهای رژیم شاه گیلانی بودند و نمی دانم در این فهرست منظور شده یا نه.
با یک نگاه نباید میان شهیدان انقلاب 57 و دوران جنگ تفکیک قایل شد چون جنگ 8 ساله که دو سه هفته دیگر چهلوپنجمین سالگرد شروع آن است در ادامه انقلاب بود اما منظور کسانی است که در اعتراضات سال 57 و قبل از آن در تقابل با رژیم شاه جان خود را از دست دادند.
عدد 63 برای یک استان سیاسی طی چند سال نشان میدهد انقلاب ایران کمتلفات بوده است. این گزاره برای کاهش ارزش فداکاریها نیست. در بیان مردمی بودن آن است که توش و توان سرکوب را از عوامل رژیم گرفته بود یا خود همراه معترضان بودند نه آن که امیتازی برای عوامل سرکوب باشد یا توان و اراده سرکوب نداشتند. (برای سرکوب به سه عامل نیاز است: اراده، توان و تکنیک). ممکن است سیستمی توان سرکوب داشته باشد ولی عوامل آن اراده نداشته باشند یا با تکنیکهای آن آشنا نباشند.
جالب است بدانید از آن آمار 63 شهید استان گیلان در جریان انقلاب 13 نفر در تهران کشته شدند و از این 13 نفر 6 نفر در میدان ژاله در 17 شهریور و در گیلان نبودند و یکی در قم و سهم هر شهرستان در استان گیلان تنها یک نفر است: رودسر، فومن، چابکسر، منجیل، آستارا، صومعه سرا و لنگرود. رشت البته 14 نفر و لاهیجان سه نفر. تعداد کل شهدای آستانه اشرفیه 4 نفر است و تازه یکی از شهیدان 17 شهریور تهران است. همین آستانه اشرفیه اما در جنگ 12 روزه در یک حمله 17 شهید داشته است.
غرض این که انقلاب ایران بسیار کمتلفات بود و به سرعت به پیروزی رسید اما استمرار جنگ سبب شد استانی که طی 15 سال اعتراض سیاسی 63 کشته داده بود طی 8 سال جنگ 8000 شهید بدهد.
در همین جنگ 12 روزه 1000 هممیهن به شهادت رسیدند یعنی کمی از نصف کل شهیدان انقلاب کمتر. انقلاب را میگویم نه جنگ با نزدیک 280 هزار شهید.
هر چند یاد شهیدان را باید گرامی داشت اما تفکیک آماری هم لازم است. کما این که آمار 8000 هم شامل شهیدان انقلاب 57 میشود: 63 نفر و هم شهیدان جنگ 8 ساله و شهدای ترور و موشک باران و اخیرا مدافعان حرم و اگرچه در کل یک مفهوم را به ذهن متبادر میسازد ولی در اینجا جدای ادای احترام به همه و همدردی با خانوادهها غرض این است که جنگ را نباید قاعده قرار داد چرا که شهیدان جنگ هم برای صلح و دورکردن جنگ از خانه و خانواده به جبهه رفتند.
یاد همه شهیدان را گرامی میداریم و تکرار می کنم دو هدف در میان بود:
یکی مقایسه تعداد کم شهیدان انقلاب در قیاس عدد زیاد شهیدان جنگ ولو هر دو در یک مجموعه مستمر قابل تعریف و توصیف باشند.
دوم این که تکریم شهیدان نباید این ذهنیت را ایجاد کند که جنگ اصل و قاعده است بلکه اصل را باید بر صلح و بر رفاه و توسعه و البته زندگی نهاد. حتی در باور دینی اصرار داریم از شهیدان با لفظ «زنده» یاد کنیم یعنی اصل بر زندگی است.
این حکایت از زبان قیصر امینپور گویاتر است:
شهيدی كه بر خاک میخفت
سرانگشت در خون خود میزد و مینوشت
دوسه حرف بر سنگ:
«به اميد پيروزی واقعی
نه در جنگ،
كه بر جنگ!»